هر چی بخوای

هر چی بخوای

G A L A X Y

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 36
بازدید کل : 35691
تعداد مطالب : 38
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1



the king of the iran:ALIREZA GALAXY

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 36
بازدید کل : 35691
تعداد مطالب : 38
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1


انسان ناشكر
خدا خر را آفريد و به او گفت: تو بار خواهي برد، از زماني که تابش
آفتاب آغاز مي شود تا زماني که تاريکي شب سر مي رسد. و همواره بر
پشت تو باري سنگين خواهد بود. و تو علف خواهي خورد و از عقل بي
بهره خواهي بود و پنجاه سال عمر خواهي کرد و تو يک خر خواهي بود.

خر به خداوند پاسخ داد: خداوندا! من مي خواهم خر باشم، اما پنجاه
سال براي خري همچون من عمري طولاني است. پس کاري کن فقط بيست سال
زندگي کنم و خداوند آرزوي خر را برآورده کرد...

 


   *****************************************

خدا سگ را آفريد و به او گفت: تو نگهبان خانه انسان خواهي
بود و بهترين دوست و وفادارترين يار انسان خواهي شد. تو غذايي را
که به تو مي دهند خواهي خورد و سي سال زندگي خواهي کرد. تو يک سگ
خواهي بود.

سگ به خداوند پاسخ داد: خداوندا! سي سال زندگي عمري طولاني است.
کاري کن من فقط پانزده سال عمر کنم و خداوند آرزوي سگ را برآورد...


  ******************************************



خدا ميمون را آفريد و به او گفت: و تو از اين سو به آن سو و از اين
شاخه به آن شاخه خواهي پريد و براي سرگرم کردن ديگران کارهاي جالب
انجام خواهي داد و بيست سال عمر خواهي کرد.و يک ميمون خواهي بود.

ميمون به خداوند پاسخ داد: بيست سال عمري طولاني است، من مي خواهم
ده سال عمر کنم. و خداوند آرزوي ميمون را برآورده کرد.

   ******************************************


و سرانجام خداوند انسان را آفريد و به او گفت: تو انسان هستي. تنها
مخلوق هوشمند روي تمام سطح کره زمين. تو مي تواني از هوش خودت
استفاده کني و سروري همه موجودات را برعهده بگيري و بر تمام جهان
تسلط داشته باشي. و تو بيست سال عمر خواهي کرد.

انسان گفت: سرورم! گرچه من دوست دارم انسان باشم، اما بيست سال مدت
کمي براي زندگي است. آن سي سالي که خر نخواست ، آن پانزده سالي که
سگ نخواست و آن ده سالي که ميمون نخواست زندگي کند، به من بده.
و خداوند آرزوي انسان را برآورده کرد...

و از آن زمان تا کنون انسان فقط بيست سال مثل انسان زندگي مي
کند…!!!

و پس از آن،ازدواج مي کند و سي سال مثل خر کار مي کند مثل خر زندگي
مي کند ، و مثل خر بار مي برد…!!!

و پس از اينکه فرزندانش بزرگ شدند، پانزده سال مثل سگ از خانه اي
که در آن زندگي مي کند، نگهباني مي دهد و هرچه به او بدهند مي
خورد...!!!

و وقتي پير شد، ده سال مثل ميمون زندگي مي کند؛ از خانه اين پسرش
به خانه آن دخترش مي رود و سعي مي کند مثل ميمون نوه هايش را سرگرم
کند...!!!

و اين بود همان زندگي که انسان از خدا خواست !!!

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: علیرضا تاريخ: 3 شهريور 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to galaxyother.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com